امروز بارش برف در تهران از حوالی ساعت شش صبح شروع شد تا ساعت شش عصر ادامه داشت. روز تعطیل هم مثل همیشه ساعت پنج صبح بیدار شدم و مشغول کارهایم شدم. اول از همه شنگول خان را از حیاط خلوت آوردم توی سالن که کمی بدود. بیچاره سردش بود. دائم میامد دستم را لیس می زد بعد از صبحانه هرکسی مشغول کارهایش شد. ملیکا جان سر درس هایش، من هم رفتم سراغ رنگ کردن دیواری که سه هفته پیش گچکاری کرده بودیم. رنگ ها را درست کردم ولی دیدم قلم مو پرز دارد. شال و کلاه کردم و رفتم بیرون قلم مو خریدم و تینر. نصف دیوار را رنگ کردم که رنگ تمام شد دوباره توی این برف رفتم رنگ خریدم و رفتم مشغول رنگ کردن شدم. ای بدکش نشد! به عنوان تجربه اول خوب بود! بعد نشستم سر دو مقاله ای که باید برای کنفرانسی سابمیت می کردم. برف سنگین تر شد پاشدم رفتم از سر کوچه کیسه های شن برداشتم آوردم که صبح بریزم جلوی پل پارکینگ. با خستگی برگشتم منزل تا دوباره سر نگارش مقاله! دوباره درخواست تسویه گرنتم را در سیستم گلستان وارد کردم. فردا باید پیگیری کنم. تفاهم نامه با یکی از دانشگاه های خارج از کشور را ایمیل کردم تابرای همایش هفته بعد بتوانیم راجع به آن مذاکره کنیم. این هم روز تعطیل!