یکی دو روز در یکی از گروههای شبکه های اجتماعی که جمعی از استادان رشته آنجا هستند یک نفری پیام اعتراضی به گروه ما نوشته که این گروه مخالف جذب استاد راهنما از نهادهای دیگر است و اساساً طی حرف های خودمانی برخی دانشجویان، هیچکسی انگار حق ندارد داور و مشاور و راهنما از گروههای دیگر باشد! پشت بندش یکی از همکاران عزیز گفته که ما مرتب از شما در گروه مان برای داوری پایان نامه ها دعوت می کنیم ولی شما اصلاً ما را دعوت نمی کنید! تازه انتظار داشتیم که این همکار که مویی سپید کرده، پخته تر عمل کند و به جای اینکه با یک پیام آن جوانک خام، جوگیر شود اول ته و توی قضیه را در آورد. متاسفانه از وقتی دکتر حری به رحمت خدا رفت کتابداری ایران یتیم شده و کسی میدان دار نیست که حجت را با حرف و عمل پخته اش تمام کند بر کتابداران و استادان جوان.
به هر حال در مورد این قضیه، اول اینکه طی این سالها ما از دانشگاه های غیر تهرانی سعی کردیم برای مشاوره و داوری پایان نامه ها استفاده کنیم که گمان نمی کنم هیچ گروهی این ابتکار را به خرج داده باشد. هم مشارکت همه گروهها را داشتیم و هم از تفکر دیگران بهتر استفاده کردیم. دوم اینکه مگر هدایت و داوری پایان نامه، مثل مهمانی عید نوروز، دید و بازدید دارد! مگر بده بستان است؟ سوم اینکه ارزیابی هر گروه، و قضاوت راجع به آن در صلاحیت کسانی است که ارزیاب باشند و بر اساس شاخص های خاصی این کار را بکنند. والله نه هر که چهره بر افروخت دلبری دارند.